tanha tarin

درد و دل


"ســـاده" کـه بـاشـی زود "حــل" مـیشـوی مـــیروند ســر وقـت

"مـــسالـه" بــعــدی!!


گروه اینترنتی ایران سان

بگـــــذار
دوستــــــ بمانیم
عشق همه چیز را خرابــــــ میکند . . . !


گروه اینترنتی ایران سان

یکــ دوستـتـــ دارمــ ... حتــی ازنـوع شُـل و ولـش ... از جانب تــو ..
قـوام مـی بـخشـد ... به وجودت در دلـم . . . کاش بـفهمـی . . .!

 
گروه اینترنتی ایران سان

مردان در سکوت پیر میشوند و در خاموشی اشک میریزند ...
پیاده رو ها را آنقدر میروند تا گم شوند ...

 
گروه اینترنتی ایران سان

فرصت ديدارت گر چه كم بود ،ولي چشمانت باهمان نيم نگاه دلم را ربود ...

 
گروه اینترنتی ایران سان

آدمـها ، مثل ِ سایه اند !
ازشـون فــرار کنی ،
دنبــالت میدوند !
دنبالشون که بــدویی ،
ازت فــرار میکنند !!

 
گروه اینترنتی ایران سان

احساسم را نمي فروشم؛ . . . حتي به بالاترين بها! . . .
ولي . . .

 آنگونه كه بخواهم خرج ميكنم . . . .،براي آنهايي كه لايق هستند .

 
گروه اینترنتی ایران سان

امروز جلوی آینه سه تار موی سفید توی کله ام پیدا کردم
اولی اینجا
دومی اونجا
و سومی همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی گفتی :
"من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن"

 
گروه اینترنتی ایران سان

دیشب که باران آمد...

میخواستم سراغت را بگیرم!


اما..


خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ,


باز زیر چتر دیگرانی ...


گروه اینترنتی ایران سان

خسته ام از جنس قلابی آدم ها....هی فلانی! راهت را بگیر و برو.... حوالی ما توقف ممنوع است


گروه اینترنتی ایران سان

بزرگتر که شدیم مدادهایمان هم تکامل یافتند

تبدیل به خودکارهایی بی رحم شدند


تا یادمان بدهند که هر اشتباهی پاک شدنی نیست!


اکنون اینجایم با پاک کنی یادگار از کودکی


میخواهم پاک کنم این مشق کهنه ی اشتباه را !


ولی نمیتوانم ...


گروه اینترنتی ایران سان

دلت را محكم بچسب رفيق...
آدمها... آنقدر انصاف ندارند...

كه...

 زير پايت را خالي نكنند...


گروه اینترنتی ایران سان

از همه ی این شهر
تنها تو را بُردند
از همه‌ی این خانه
تنها من را نکُشتند ...

من، خاطره ی خوبی از هیچ انقلابی ندارم ...

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:m,n,ساعت 17:58 توسط m.n|

نقاش نیستم.....اما میدانم
        .... تماااااااام لحظه های بی تو بودن را......
درد..خواهم کشید...

روزهای بعدازتورا هرگز نخواهم شمرد....
تاهمیشه بگویم:
......همین دیروز بود......!!!!!
جلوی بعضی از  خاطره ها باید نوشت.....
آهسته به یاد آورده شود.....
...خطر ریزش اشک..
✗פֿבایــا!
زنـבگے مرا ڪشتــ!
ڪمے مرگ
      لـــــــــــــــطـفا ....
 
 
 
بعضی " آه " ها را...
هر چقدر هم که از ته دل بکشی.. 
باز هم سینه ات خالی نمیشود... 
امروز سینه ی من پر است از آن " آه " ها.......
 
گاهی بی هوا دلم هوایش میکند....هوایی اویی که هیچ وقت هوایم را نداشت...
 
 
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
 
 
همیشه منتظر کسی باش
که تو رو با همه ی دیوونگیت و خل بازیات
قبول داشته باشه و تو رو به همه نشون بده

و بگه: این دیوونه خل….. عشق و جیگر منه

 
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﻫﺎ ﻣﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ.. !!!
ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺷﺒﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ!!
ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﻲ!!
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺘﻦ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !!".
 
 
گیرم که پنجره باز باشد
گیرم که باد هم بوزد
نه پرده خیال رقصیدن دارد
و نه گیسوان من!!!
 
 قدم بزنیم . . .
من با ” تـــــــــو ”
تو با هر که دلت خواست !
فقط بیــــــــــا قدم بزنیم . . .
اصلا بیا و بگذار . . .
سایه ات باشـــــــــــم . . .
سایه که آزار ندارد !
دارد ؟
نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:m,n,ساعت 17:16 توسط m.n|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->

Design By : RoozGozar.com